عجیب بود! 

دیروز که رفتم آرایشگاه،آرایشگرِ من رو سیم جیم نکرد!
ولی طبق معمول کلی بحث سـےآسی کردیم.😎
البته من فقط میگم:بَــله! آره دیگه! شما درست میگید! 💆
خداروشکر شاگرد مُفَتِشِش هم دیگه نمیاد! بدتر از خودش بود. ): 
یُهو زُل می زَد!�_�! شغلت چیه؟ بابات چیکاره ست؟ مامانت خانه دارة؟ چندتا خواهر برادرین؟ چرا ازدواج نکردی؟ هنگام سُکوت با این میمیک صورت می پرسه👈😑! که یعنی چرا جواب نمیدی لَعنَتی درونگرا!  من:چرا "باید" جواب بدم؟!😅
قشنگ آبا و اَجداد آدم رو در میارن¿¡
تو تاکسی که یه بار سر همین فوضولی راننده دعوام شد!
ناراحت شده بود که چرا جواب نمیدم! دیگه از:《 به شما چه ارتباطی داره اُ کرایه ات رو بگیر مسیرت رو برو》داشت می رسید به بزن بغل میخوام پیاده شَم عوضی😁 خب مردک بتوچه که من سرکار میرم یا نمیرم یا اصلا دارم میرم کجا! اصالتا کجایی هستم😂چی به تو می رسه؟! اگر این "چی به تو می رسه؟!" رو بهش میگفتم احتمالا می گفت:《همه چی که مادیات نیست!》
مودبانه دارم جواب سربالا میدم توام بفهم دیگه اَه!
تو فامیل هم همینه! با خیلی ها قطع رابطه کردم! بعد جالبیــش اینِ که اولش میگن یه وقت فکر نکنی دارم فوضولی می کُنما!😁نه! تو کارگاه دِرِک هستی از دایره جنایی! 👤 
والله!
پی نوشت:
*من یہ رفیق داشتم ۱۲ سال با هم بودیم فامیلیم رو نمی دونست😀از این رفیق جینگــاآ! که من از همه کثـ ـ ـافـ ـ ـ ـت کاریاش خبر داشتم😅اون اگر می پرسید من جواب می دادم،البته اخلاقم دستش اومده بود.حد و حدود رو فهمیده بود خداروشکر!
این هم از پُست چهارشنبه این هفته✒
▪دیروز نرفتم آرایشگاه! این پست هم مثل قبلی قدیمیہ▪


برچسب‌ها: استنطاقچی
+ نوشته شده در چهارشنبه یکم مرداد ۱۳۹۹ساعت 23:48 توسط احسان |