چند شب پیش خواب دیدم تیم ملی فوتبال ایران با تانزانیا بازی دوستانه داره که تو یک شلوغی تو محوطه جریمه یک گل در دقیقه25 از تانزانیا خورد.ولی کمک داور که نصرالله رادش بود گل رو آفساید گرفت.
بعد تماشاگران که عصبانی شده بودند علیه رئیس و نایب رئیس فدراسیون شعار می دادند که اونها هم دو چهره سیاسی-سینمایی بودند.(اسم هاشون رو یادم رفته)
بعد من تو کوچه مون با نفیسه روشن سر اینکه باید شعار بدیم یا نه درگیری لفظی پیدا کردم.
خلاصه که اوضاع قاراشمیشی بود.
پی نوشت:
*من بعضی از خواب هام رو می نویسم.
*امروز روز تولد وبلاگمِ و 17سال از عمرش میگذره.
چه دورانی بود دهه هشتاد و وبلاگ نویسی تو اون دوران.
اون زمان خیلی از وبلاگ نویس ها قسمت کامنت ها رو تاییدی نکرده بودند.بلاگفا مثل محله هایی با خونه های ویلایی بود که به خاطر امنیت و اعتماد زیاد اهالی به هم، همیشه در خونه هاش نیمه باز بودند.
که بعد از اعتراضات 88 و سیاسی شدن وبلاگ ها و فیلترینگ احمقانه،وبلاگ نویس ها به فیسبوک پناهنده شدند و دیگه هیچوقت بلاگفا به اون دوران برنگشت.